معرفی آثار داستایوفسکی و برترین رمان های او

اگر شما از کتاب خوان های اساسی باشید قطعاً با آثار و نام داستایوفسکی آشنا هستید. در ادامه با بخش های مختلف مقاله ما همراه باشید تا از جنبه های زندگینامه وی و همچنین کتاب های برجسته و معروف او، مطلع شوید.

سلب‌ مسئولیت: بخش تحریریه‌ی چیکاو در تهیه‌ این محتوای تبلیغاتی نقش نداشته و هیچگونه مسئولیتی در قبال صحت آن ندارد.

قسمتی از زندگی فیودور میخانلوویچ داستایوسکی

فئودور داستایوفسکی در 30 اکتبر سال 1821 در مسکو متولد شد او در ابتدای راه نویسندگی اش با ترجمه آثار دیگران شروع کرد، آثاری مانند اوژانی گرانده نوشته شده توسط بالزات و دون کارلوس اثر فردریش شیلر.

در سال 1843 او از دانشکده نظامی با درجه افسری فارق التحصیل شد و در اداره مهندسی وزارت جنگ شروع به کار کرد.

در همان سال ارثی که از فوت پدرش به او رسیده بود به اتمام رسید و به همین دلیل شروع به ترجمه اوژانی گرانده کرد و در سال 1844 از ارتش استعفا داد.

پس از مدتی در همین سال شروع به نوشتن اولین رمان کوتاه خود به نام بیچارگان کرد و پس از اتمام آن به واسطه همین اثر وارد محفل مخفی نویسندگان ساختار شکن شد.

در سالهای 1845 تا 1847 رمان های: همزاد، آقای پروخارچین و زن صاحبخانه را به آثارش اضافه کرد.

داستایوفسکی مدتی نیز به روزنامه نگاری پرداخت.

پس از زمان ترجمه، داستایوفسکی شروع به نوشتن آثار خود نمود.آثاری که در حال حاضر نیز برترین رمان های کلاسیک دنیا هستند و همچنان چاپ و ترجمه آنها در سراسر دنیا انجام می شود.

آثار داستایوفسکی

از مطرح ترین کتاب های داستایوفسکی میتوان به: جنایات و مکافات، یادداشت های زیر زمینی، ابله، برادران کارمازوف و جن زدگان اشاره کرد.

اثر های داستایوفسکی در ژانر های روانشناختی و شخصیت پرداز در ادبیات جهان نوشته شده اند و از آنجایی که او از طرفدار های اگزیستانسیالیسم می باشد آثارش نیز رنگ و بوی همین مکتب را دارد.

مکتب اگزیستانسیالیسم به این اشاره دارد که زندگی بی معناست مگر آنکه خود شخص به آن معنا دهد.یا به عبارتی ما خود را در زندگی می یابیم و به آن معنا می دهیم.

داستایوفسکی به شخصیت های رمان هایش بسیار توجه می کند و به روانکاوی شخصیت های کتاب هایش می پردازد و از لحاظ روانی آنها را بررسی می کند و جزئیات روانی آنها را نیز نشان می دهد.

بررسی روانشناختی شخصیت های رمان او، بسیار بارز و قابل توجه است به گونه ای که حتی شخصیت هایی می ساخت که آدمکشی را زیر لوای مرام و اعتقادات ایدئولوژیک خود، درست می دانستند.

جنایات و مکافات

داستایوفسکی در ابتدا بسیار تلاش کرد که این کتاب را از زبان شخصیت اصلی داستان اش، بنویسد وبه شکل های مختلفی مانند، یادداشت های روزانه شخصیت اول کتابش، بعد به صورت اعتراف او در برابر دادگاه و درآخرین تلاش اش خاطراتی که در هنگام آزادی از زندان اش می نویسد، ولی در آخر قالب نهایی رمان اش به صورت سوم شخص مفرد نوشته و به اتمام رسید و در سال  1866در مجله ای به نام روسکی ویستنیک، برای اولین بار چاپ شد.

داستان این رمان به نوعی جنایی محسوب می شود اما همانند تمام آثار دیگر داستایوفسکی دارای جنبه های مختلف روانشناختی است و از هر لحاظی سعی میکند خوب و بد بودن اعمال هر شخصیت را از دیدگاه های مختلفی بررسی کند و نشان دهد.

در جنایات و مکافات شما یه لحظه ممکن است به خود بیایید و ببینید دارید با قاتل داستان همدردی میکنید و لحظه ای خود را جای مقتول ببینید!

شخصیت ها به قدری رنگ و صدا و حس دارند که در هر قسمت از کتاب با آنها همراه خواهید شد و لذت خواندن جزئیات و پریشانی ذهنی هر کدام از آنها را با تمام حس های خود درک خواهید کرد.

یادداشت های زیر زمینی

داستایوفسکی در ابتدای رمان اش خود چنین نوشته است که:

البته که هم یادداشت‌ها و هم نویسنده‌اش خیالی است. اما آدم‌هایی مثل نویسنده‌ی این یادداشت‌ها، نه تنها در جامعه‌ی ما امکان حضور دارند، بلکه باید باشند تا تجسم شرایطی شوند که همین جامعه، محصول آن است.

سعی کردم روشن‌تر از معمول نماینده‌ی گذشته‌ای را پیش چشم بیاورم که دورانش سپری شده، اما تا زمانِ ما دوام آورده است.

در این بخش، که زیرزمین نام دارد، شخصیت ما خود را معرفی می‌کند و نظراتش را عرضه می‌دارد، گویی می‌خواهد علل یا ضرورت حضورش در جمع را توضیح دهد. در بخشِ بعدی، یادداشت‌های همین آدم درباره‌ی برخی حوادث زندگی‌اش آمده است.

فکر میکنم که همین یادداشت اول رمان کافی باشد که بدانید خواندن این کتاب برای گذران زمان زیاد گزینه مناسبی نیست و باید موشکافانه و جستجوگر شروع به خواندن اش کنید تا بتوانید از تمام جزئیات اش لذت ببرید و ورای شخصیت ها و داستان زندگی شان را ببینید.

مرد این داستان که خود را در زیرزمین جدا از تمام انسان ها می داند و به همه چیز شک دارد را، میتوان گاهی از اوقات در خودمان نیز پیدا کنیم، مردی که حتی نمیداند خودش کیست و حتی به خودش نیز شک دارد!

در انتها از زیاده گویی پرهیز میکنیم زیرا که کتاب های داستایوفسکی را نمیتوان در چند صفحه یا حتی چند کتاب تفسیر کرد و توضیح داد و یا حتی میتوان گفت هر چیزی که درباره انسان باشد را نمیتوان به قدر کافی تفسیر کرد.

امیدواریم که این مقاله کوتاه از نشر نیلوفر به حدی شما را راغب خواندن اثر های این نویسنده بزرگ، کرده باشد و بتوانید از خواندن اثر هایش لذت کافی را ببرید.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.